اون روز که از خونمون رفتی ، خوابم برده بود ؛ خدافظی نکردیم .
ولی درِ ماشینُ که وا کردی ، از ترس از خواب پریدم .
می ترسیدم نری . ولی رفتی . از پنجره دیدم که رفتی . از خوابام حتی .
خوب شد دیدم ؛ ... خوب شد رفتی .
پ.ن. پس تو چی ؟!
ولی درِ ماشینُ که وا کردی ، از ترس از خواب پریدم .
می ترسیدم نری . ولی رفتی . از پنجره دیدم که رفتی . از خوابام حتی .
خوب شد دیدم ؛ ... خوب شد رفتی .
پ.ن. پس تو چی ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر