به نامِ آزادی ؛

چه قدر خوبه آدم یه روز بذاره خاکسترِ چیزاییُ که نمی تونه به خاک بسپاره ، باد ببره .

مائده هایِ زیر زمینی

ناتاناییل ! هیچ وقت خود کشی نکن .
نه . با عشق نه ؛
خبرِ مرگت ، حداقل با عشق نه !

پ.ن. به حرفم گوش نمی ده . کسی که ، امیدوار بودم حداقل مرده باشه .

در بابِ غرغر کردن

اگه سنگِ صبور باشی* ، یه آدماییُ می بینی که هیچ وقت برایِ مشکلاتشون هیچ راه حلی ندارن .
سعیم نمی کنن داشته باشن .

*چه غلطا ...!

بد قول

این آخرا هر هفته قول می دادم بشم همون مریمِ قبلی .
ولی هیچ وقت نشد که بشه .
ببخشید آقایِ استاد . ببخشید .

کم خونی

لب هامُ رو لب هات میذارم و
، نمی دونم هنوز
که عشق منو تا اینجا آورده ؛
یا بویِ خون .

آدمایِ نصفه نیمه

 به یادِ روزهایی که باید بری ، ... به خاطرِ همه ی چیزایی که رفته اند .
 ولی چیزایی که موندن نمی ذارن .

حسرت

اصلاً می دونی اگه از اول چوب بستنیامونُ نگه می داشتیم الان چندتا خونه می تونستیم بسازیم ...؟! 

وسوسه

یه روز ویلنمُ می شکنم . قول می دم .

خیانت

دستامُ که می گیری ...
مثلِ برف آب می شن تو دستات و
قطره قطره از لای انگشتات می چکن رو زمین .
دستامُ که می گیری ،
من تمامِ چیزی که از این دنیا می خوامُ توو دستام دارم ؛...
ولی تو هیچی نداری .

زمستان

به نظرِ شما این خورشیدِ ما وجودش ُ داره ستاره ی شبایِ آدم فضایی هایی ، کسی باشه ؟

بدونِ شرح

ببخشید . می دونستم این جوری می شه . همیشه همین جوریه ؛
من ...، مسئولیتِ تمامِ سوانحِ هواییِ اخیر ُ بر عهده می گیرم .
ببخشید .

ر.ک. Eminem & B.O.B ft Hiley Williams - Airplane

بی گلایه

چشمام ُ می بندم و به اون روز فکر میکنم که به خاطرِ من غروب نکردی .
چشمامُ می بندم . رویِ تمامِ این شب ها ؛
با یادِ اون روز که غروب نکردی .

تابِ زمین


از بس که دویده ام
در پیِ سرابِ خورشید ؛
در این
و شب هایِ بی غروب
و روزهایِ بی طلوع ،

دل تنگم . دل تنگِ فرفره بازی هایت .


بیشتر بدانید ، حرکتِ نوسانیِ ساده ، فیزیک پیش

زندگی

آشِ نخورده ُ دهنِ سوخته .

ماژیک

وقتی این آیینه بزرگه رو اُوردم تو اتاقم ، اتاقم نور گرفت . روشن شد .
ولی از وقتی روش شعر می نویسم ؛


خورشید

پنجره ی آیینه ایِ ساختمون روبه روییِ عزیز ،
تو خورشیدِ ساعت دهِ اتاقِ منی . دوستت می دارم . 

نوبتی

چند شبه خمار می خوابم و مست از خواب بیدار میشم .
بدونِ رویا . بدونِ امید .
فقط مست .  

به جایِ همۀ بودن ها ، همۀ دیدن ها ؛*

چه قدر خوبن اون لحظه هایی که وقتی از همه جا وهمه کس کم میاری می تونی بهشون فکر کنی ؛ بوشون کنی ؛ بشنویشون ؛ خوابت ببره ، خوابشونُ ببینی ؛
چه قدر خوبن اون لحظه هایی که خوبن . که می شه تویِ این روزایِ تخمی بهشون فرار کرد .
که میشه حتی دوبار زندگیشون کرد .


* لحظه ها مانده به یاد . (فریدون.فروغی)