از پایَم در آوَردی ...!
تکراری
اون روز که از خونمون رفتی ، خوابم برده بود ؛ خدافظی نکردیم .
ولی درِ ماشینُ که وا کردی ، از ترس از خواب پریدم .
می ترسیدم نری . ولی رفتی . از پنجره دیدم که رفتی . از خوابام حتی .
خوب شد دیدم ؛ ... خوب شد رفتی .
پ.ن. پس تو چی ؟!
ولی درِ ماشینُ که وا کردی ، از ترس از خواب پریدم .
می ترسیدم نری . ولی رفتی . از پنجره دیدم که رفتی . از خوابام حتی .
خوب شد دیدم ؛ ... خوب شد رفتی .
پ.ن. پس تو چی ؟!
سوختن
لابه بسیار نمودم که مرو !
... سود نداشت ؛
زان که کار از نظر رحمت سلطان می رفت .
پ.ن. خدایا هنوزم باورم نمی شه که تو زودتر از من نامید شدی .
... سود نداشت ؛
زان که کار از نظر رحمت سلطان می رفت .
پ.ن. خدایا هنوزم باورم نمی شه که تو زودتر از من نامید شدی .
اما تو باور مکن ؛
_هرچی "است" داره تشبیه بلیغ اسنادیه ؟
: نه! خب باید تشبیه ام باشه دیگه !
_ ... ؟؟؟
: باید اون چیزی که می گه نباشه .
_ ... ؟!!!
: یه جمله ی اسنادی بگو !
_"من حالم خوب است ."
: تو واقعاً حالت خوبه ؟
_نه.
: پس تشبیهِ .
... نه ! وایسا ببینم ! چراک ُس میگی ؟!!!
: نه! خب باید تشبیه ام باشه دیگه !
_ ... ؟؟؟
: باید اون چیزی که می گه نباشه .
_ ... ؟!!!
: یه جمله ی اسنادی بگو !
_"من حالم خوب است ."
: تو واقعاً حالت خوبه ؟
_نه.
: پس تشبیهِ .
... نه ! وایسا ببینم ! چرا
(زنگِ ادبیات ، گفت و گویِ درون میزی)
دنیای مجازی ؛
مرا ببخش ؛
چون من
تو را در سالِ قحط یافتم
با من بمان .
، روزی خورشید میوه ی ارغوانی
خواهد داد ؛
با روزهایِ ملال آور با من بمان.
دیگران چه زود
در این باغ خفتند ؛
نپرسیدند
که درختانِ این باغ
آیا میوه می دهند ،
و صاحبِ باغ
چگونه در روزهایِ وهم
این باغ را خواهد فروخت .
چون من
تو را در سالِ قحط یافتم
با من بمان .
، روزی خورشید میوه ی ارغوانی
خواهد داد ؛
با روزهایِ ملال آور با من بمان.
دیگران چه زود
در این باغ خفتند ؛
نپرسیدند
که درختانِ این باغ
آیا میوه می دهند ،
و صاحبِ باغ
چگونه در روزهایِ وهم
این باغ را خواهد فروخت .
اشتراک در:
پستها (Atom)